نهالی زیبا
بر زمین دل گندم میروید
باران... نم نم می بارد و........
.......نهال بارور وبارورترمیشود
شکوفه میدهد
شکوفه اش به بار می نشیند
با ترنمی از عشق و دلدداگی
...............و درخت زیبا
ایستاده بر شانه های گندم
ریشه ها یش را میدواند......
و این پیوند عمیق
میرایی رااز یاد می برد.
طراحی کنار صفحه مال کیه؟ کار کیه؟ خیلی جالبه. حس خیلی خیلی جالبی رو از خودش نشون داده هر کی بوده...
با سلام ، چقدر این شعر زیبای دارد . اجازه میخواهم که در این راستا، سیاه خطی ناقابل، تقدیم کنم .
درخت عشق و رفاقت ، درخت تنومندی است بر بستر ایثار .
ریشه های ان ، در فرزانگی و یکرنگی نهفته اند .
دست روزگار است که همچو طوفان ، برگهای این درختمی ریزند.
نبود زمان کافی برای وصل ، همانند چاقوی است که روی درخت نوشت : منهم اینجا بودم ، و درد روی تنه اش به یادگار گذارد.
شوق وصل ، التهاب قلب ، پریشانی خاطر همگان کلمه اند ، که قدرت بیان ندارند ، اما همانند سوزش تابستان خورشیدی، عطش آب خنک ، را برای ریشه تداعی میکنند .
زمان میگذرد ، درخت تنومند تر میگردد ، چون ریشه اش بر راستی و ایثار بنا گردیده است !
سبز باشید ، به امید دیدار مجدد .
گندم نازنین بادرودی گرم......
بارش باران را می بینیم
دلمان بازمیشود
اما........ زمین باران را درخود می کشد
دیگر باران نیست.....
جوانه ها ....... شکوفه ها....... درختها......سرسبزی ها
باران فقط ساقه های بارورگندم را شایدبراق کرد
ولی گندم خودریشه در خاک دارد
خود سمبل رویش است
شکوفا و باروراست
باران شاید تنها یک بهانه باشد برای رویش وباروری بیشتر
همین.......... دل پرتشویش باران
به شوق شکوفیدن ها می تپد
بسیارزیبا......... عمق احساس وزیبایی کلامت ستودنی است.......
همیشه خنده....... همیشه امید....... همیشه زندگی
برایت بهترین آرزو هارادارم.
درود............
باران را دوست دارم
البته هوای بعدازباران برای پیاده روی وگم شدن درجنگل
همه باید خیس شویم
وبی بهانه زیرباران برویم
وقتی باران می بارد....... شوق زندگی می افشاند
کاش باران بودم.......... حتی یک قطره......... کاش
بسیاردلچسب وسرشاراز شور و احساس نوشتی
زندگی ات سرشار و شکوفایی ات فزون باد
بنفشه عزیزم هر بار خوندن نوشته های زیبای تو ناخواسته منو میکشه تو دوران نوجوونیمون که با هم سپری کردیم... و غرق لذتم میکنه... راستی هنوز نهار خوردنت تموم نشده بهم زنگ بزنی؟ :(
gadom.....khod zendegist.... khod ..khod omid
dost aziz......ham neveshteh at zibast
ham in ahang ke barayam besyar delchasb ast
chegadar ba ehsas va khosh saligeh...afarin
دوست گرامی بادرود.........
خیلی زیبابود
ولی اگریک یاد آوری کوچک بکنم ناراحت نمی شوی؟
نهال....... برزمین دل می روید
موفق وشاداب باشی همیشه
پاسخ به اهنگ نازنین
شاید زمین دل گندم ان اسمان ابی باشد که خودش هم انجا روییده است.................
وای بنفشه آف لاینتو خوندم باورم نمیشه .... گفتم شاید این یه شوخی باشه.. ممکنه باهام شوخی کرده باشی؟
'گندم نازنین ... درود
شما درست می گویید........ اگرشوق رویش باشد
نهال همه جا میروید.......
درضمن ممنونم که نوشته من در باره زن ستیزان مورد توجه شما قرار گرفت....
نمی دانم تازه شروع کرده ام یانه؟؟
ولی کمی بیشتر گوش کن...... این نجوا راقبلا نشنیده ای؟؟
تندرست و شادکام باشی نازنین
gandom
yani.............rotesh.........javaneh......zendeg
ba gandom mitavan ta oj shokoh yek labkhand balaraf
gandom yani....mehr....dahesh... yani baran...
gandom... hameh ja memiroyad
tanha del hay daryaie jay royesh gandom ast
hamisheh sar sabz bashi gandom nazanin
parseh_7thpalizban/////////////////// bedrood
رود روان ، به دریا ختم میشود ، ریشه درخت، به زمین زندگی .
روح تشنه انسان، به بستر قدرتمند انتظار میتازد ، و بر سر راهش ، سنگلاخهای توهم را به کناری میزند .
دل اندیشه ، پنجره باز میکند به عمق معنی ، سراسر فراز و نشیب کلمه .
صبح می اید به یقیین ، شب سرد دوگانگی به پایان میرود ، و در انسوی بهترین ارزشها ، ارزش انسانی همانند اذرخشی پر از نور ، چهره نمایان میکند .
و آنگاه که قلب وجدان تو ، همانند صبح پایدار همواره می تپد،
همواره تو خواهی بود معنی واقعی این کلمات ، من هستم ، چون میخواهم که باشم .
بمونیم عزیزم....
سلام..........
زیبا و بسیار قابل درک بود ........
باز هم تولد باران عزیز را تبریک می گویم.
گکندم نازنین .. درود
زمین دل گندم........ ونم نم باران
شکوفایی...... جوانه ورویش
گلزاری.......که تا چشم کار می کند رنگ است و زیبایی
باران.....
همه جا می برد
ولی همه جا سبز نمی شود
همیشه سلامت و خنده برلب باشی
باران...باران...
شیشه ی پنجره راباران شست.....
یادمه یه زمانی عاشق مزرعه گندم بودم .لحظه شماری میکرده تا گندمهای سبز زرد بشه .وقتی باد روی گندمهای طلایی دست میکشید لذت میبرم و همیشه لابه لای گندمها میدویدم....واقعا لذت بخش بود وقتی خوشه های گندم به صورتم میخورد.میگفتن ندو ...اونجا لابه لای گندمها مار لونه داره......حالا میفهمم یعنی چی.
درود - کاش انسانها هم می توانستند میرایی را از یاد ببرند !!